دختران محمدرضا شاه

نيلوفر كسري

 

     محمدرضا شاه پهلوي در خلال ازدواجهاي خود داراي 3 دختر به نامهاي شهناز، فرحناز و ليلا شد. شهناز از ازدواج اول او و فرحناز و ليلا از ازدواج سوم او بودند.آنها به دليل سن و سال پايين و حضور عمه‌هاي قدرتمند چندان مجالي براي عرض اندام در دربار نيافتند. تولد شهناز پهلوي (در آبان سال 1319ش) با خشم و ناراحتي خاندان پهلوي توأم شد. چرا كه اين خانواده براي به دنيا آمدن فرزند پسري كه جانشين و وليعهد محمدرضا پهلوي باشد نقشه‌ها كشيده بودند. در اين ميان رضاشاه، بزرگ خانواده پهلوي، كسي كه در تمام مدت حضور ملكه فوزيه در ايران سعي كرده بود با توجهات ويژه دل او را به دست آورد، پس از شنيدن اين خبر خشمگين شد و از فرط عصبانيت تمام وسايل روي ميز دفترش را با عصا به پايين پرت كرد! او از آن زمان كمتر به فوزيه توجه كرد و اعضاي خانواده پهلوي علي‌الخصوص تاج‌الملوك از در ناسازگاري با فوزيه برآمدند. تا اينكه فوزيه ايران را ترك نمود و سال بعد به دليل پافشاري فوزيه، دربار ايران ناچار شد طلاق او را صادر كند. (1326) از اين پس شهناز كه از يك سو از محبت مادر جدا شده بود و از سوي ديگر پدر را به دليل مشغله و خوشگذراني در كنار خود نداشت تنها شد. روابط او با عمه‌ها و مادربزرگش چندان گرم نبود. چرا كه از يك طرف آنها را براي رفتن مادرش مقصر مي‌دانست و از طرف ديگر از همان ابتداي تولد از آنها محبتي نديده بود. در نهايت به دليل دلتنگي‌هاي شهناز قرار شد كه جهت تحصيل به يك مدرسه و سپس كالجي در اروپا فرستاده شود. او از سن ده سالگي با ثريا به عنوان نامادري روبه رو گشت، با تمام تلاشهاي ثريا هرگز با او از در دوستي درنيامد ، تنها پس از كودتاي 1332 حاضر به بازگشت به ايران شد. اندكي بعد به خواست شاه در سال 1335 به عقد اردشير زاهدي پسر فضل‌الله زاهدي عامل كودتاي 1332 درآمد. پس از به دنيا آمدن تنها فرزندشان مهناز در سال 1337، به سبب عياشي اردشير زاهدي، شهناز شاهزاده تنهاي دربار به تنگ آمده و تنها با دخترش در حصارك ساكن گشت و به تدريج به مواد مخدر (ال. اس. دي) روي ‌آورد. وي در سال 1343ش پس از فوت سرلشكر فضل‌الله زاهدي از اردشير زاهدي جدا شد و به زندگي هيپي‌گري و كولي‌وار رو آورد. پس از مدتي به سويس رفت. در آنجا با خسرو جهانباني فرزند سپهبد جهانباني كه مشغول تحصيل در رشته نقاشي و يك هيپي تمام عيار بود آشنا گشت و اندكي بعد بدون اجازه دربار با او ازدواج كرد. وي سالها پس از به دنيا آمدن دختر دوم فوزيه و پسرش كيخسرو در آنجا ‌ماند تا اينكه به وساطت فرح ديبا بخشيده شده و به ايران آمد. شهناز پيش از انقلاب به مذهب رو آورد و نام خود را به هاجر تغيير داد. وي از آن به بعد با روسري در مجالس خصوصي شركت مي‌كرد. شاه در روزهاي آخر حيات مايملك خود را بين فرزندانش تقسيم كرد به ميزان هشت درصد از ارث خود را به شهناز بخشيد و دو درصد را به فرزندش (مهناز) داد و جمعاً ده درصد از ارث شاه به آنها رسيد. ولي شهناز كه پس از فوت پدرش به تقسيم‌بندي ارث واقف شد و دانست كه به او حدود هفت درصد كمتر از فرحناز و ليلا داده‌اند به دادگاه فرانسه شكايت برد. مع ذلك با همان ميزان هشت درصد صاحب پول و ملك زيادي شد كه خود شوهر و فرزندانش بتوانند به راحتي در پاريس زندگي كنند. او از سياست به كلي دور بود و راحتي خود را در آزادي از قيودات دربار و سياست و توطئه‌بازي به شمار مي‌آورد.

     فرحناز دختر دوم محمدرضاشاه در سال 1341 (اسفند ماه) به دنيا آمد. در ابتدا تحت تعليم مربي سويسي به آموختن زبان فرانسه مشغول شد و سپس در دبستاني در جنب قصر نياوران كه براي خانواده پهلوي و پاره‌اي از رجال بنا شده بود به تحصيل پرداخت. شانزده ساله بود كه به دليل انقلاب اسلامي ناچار به ترك ايران شد، و در امريكا مشغول به تحصيل گشت. او با سرمايه هنگفتي كه از 15% ارثيه پدرش به دست آورد، سهامدار چند مؤسسه و كارخانه بزرگ امريكا گشت و اكنون به حال تجرد در آمريكا زندگي مي‌كند. روابط او با عليرضا برادر كوچكترش بهتر از ساير خواهر و برادرها بود.

     ليلا سومين دختر محمدرضا پهلوي و آخرين فرزند او و فرح پهلوي است كه درسال 1349 (فروردين) در كاخ نياوران به دنيا آمد و تحت تربيت معلم و دايه سويسي قرار گرفت. هشت ساله بود كه با والدينش به حالت تبعيد از ايران خارج شد و در طول دوران دربه دري همراه پدر و مادر بود. ده ساله شده بود كه در قاهره در يك مدرسه امريكايي نامنويسي كرد و مدتي بعد براي آنكه ناظر مرگ پدر نباشد راهي اسكندريه شد در آنجا بود كه خبر مرگ پدر را شنيد و به امريكا رفت. او به ناچار تا مدتها مجبور به دوري از مادر بود. وي با وجود داشتن تحصيلات عاليه در رشته ادبيات تطبيقي به شدت افسرده بود و از سردردهاي شديد ميگرن و دردهاي عضلاني رنج مي‌برد. همين امر باعث شده بود كه گوشه عزلت گزيند و در جمع دوستان حاضر نشود. شكست عشقي او آخرين قطره از اين جام بود كه او را لبريز ساخت و در 31 سالگي دست به خودكشي زد. علت مرگ او را استعمال بيش از حد قرصهاي مسكن و داروهاي قوي بيان كرده‌اند. او در سال 1988 م در كنار قبر مادربزرگش در پاريس دفن شد.

 

اردشير زاهدي،شهناز پهلوي و فضل الله زاهدي

 









 












 
www.iichs.org