نقش اماكن مقدسه در معارضات سياسي عصر قاجار

نيلوفر كسري

      بشر از همان آغاز خلقت در پي يافتن سؤالات بيشمار در جهان هستي، همواره به دنبال منجي و حامي مي‏گشت كه او را در شرايط حاد حمايت كند و از تنهايي و خطر نجات دهد. اين جست وجو در سرتاسر تاريخ پرنشيب و فراز ايران زمين ادامه داشت و ايرانيان به دنبال يورش اقوام و ملل گوناگون در خلال ساليان سال به قبور و بارگاه و آثار باقي مانده از مردان مقدس و روحاني مي‏رفتند و به آنان توسل مي‏جستند و خود را در پناه اين مكانهاي مقدس قرار مي‏دادند و از خطرهاي سياسي مي‏رهيدند. اين شيوه توسل به اماكن مقدس كه در قرون معاصر به بست و بست‏نشيني معروف شد، پديده‏اي بسيار مهم و متداول بوده است كه رعايا را از ظلم حاكمان در امان مي‏داشته است. چرا كه ساختار سياسي اجتماعي ايران عصر قاجار كه برگرفته از دوره‏هاي قبل بود با استفاده از ديوانسالاري عريض و طويل بر تمام شئون كشور تسلط داشت. در رأس اين هرم شاه با قدرت تمام حكومت مي‏كرد. وي يگانه مرجع و تنها مقام تصميم‏گيرنده كشور بود و تمامي نهادهاي كشوري شامل قوه مقننه، اجرائيه و قضائيه به واقع در وجود او خلاصه مي‏شد. در كنار وي صدراعظم و رجال دولتي به اداره امور كشور مي‏پرداختند. در ولايات و نواحي مرزي شاهزادگان و فرزندان شاه با قدرتي مشابه شاه و مانند دستگاه عريض و طويل او فرمان مي‏راندند و همگي در اختيار شاه بودند.

      در چنين جامعه‏اي كه اراده شاه بر تمامي خواسته‏ها و قوانين رجحان داشت و هيچ قانون معين و مشخصي حمايت از فرد را برعهده نمي‏گرفت اهميت مراكز مذهبي افزايش مي‏يافت و بست و بست‏نشيني متداول مي‏گشت. يكي از مهمترين اين مراكز كه در جوار دارالخلافه تهران قرار داشت بقعه و بارگاه حضرت عبدالعظيم بود كه از مراكز مهم بست‏نشيني دوران قاجار به حساب مي‏آمد. به گونه‎‏اي كه شخص متحصن كه به آنجا (مكان مقدس) پناهنده مي‏شد در حمايت معنوي و سياسي قرار مي‏گرفت و هيچ مرجع دولتي و اجرايي تا هنگامي كه شخص فراري در آن مكان بود، اجازه آزار رساندن به او را نداشت.

      شايان ذكر است كه عمده‏ترين گروه پناهندگان و متحصنين مغضوبين سياسي بودند كه به دلايلي در برهه‏اي از زمان مورد غضب شاه يا اطرافيان او قرار گرفته بودند. گاه اين پناهندگان را وزرا و صدراعظم‏هاي سابق تشكيل مي‏دادند كه در هنگام جلوس شاه جديد يا بر اثر خطايي بزرگ بست‏نشيني اختيار مي‏كردند. از اين دسته مي‏توان به حاج ميرزا آقاسي صدراعظم با نفوذ محمدشاه قاجار اشاره كرد كه مدت سيزده سال صدارت خويش كليه امور كشوري را در دست داشت. وي به محض فوت محمدشاه قاجار از ترس خشم مهدعليا مادر ناصرالدين شاه به بقعه حضرت عبدالعظيم پناهنده شد و همان طور در حجره مدرسه آنجا بست نشست تا اينكه موافقت ناصرالدين شاه را جلب نمود و روانه بين‏النهرين (عتبات) گرديد و يك سال بعد در 1265هـ .ق. در سن 68 سالگي در آنجا فوت نمود.

      پس از جلوس ناصرالدين شاه و تاجگذاري وي، ميرزاتقي خان اميركبير صدراعظم بزرگ و با درايتش كه به جرئت مي‏توان گفت از رادمردان تاريخ قاجار به حساب مي‏آيد، اقدام به يك سلسله اصلاحات اساسي در كليه امور ديواني و اداري نمود و آيين بست و بست‏نشيني را در سال 1266ق ملغي ساخت. اما دوران صدارت او ديري نپاييد و بار ديگر با زور و فشار دولتمردان و دستگاههاي حكومتي اين آيين متداول گرديد. به طوري كه از خاطرات حاج سياح برمي‏آيد بقعه و بارگاه حضرت عبدالعظيم در اين زمان به صورت يك مكان امن و بيطرف مورد قبول رجال و درباريان قرار گرفته بود تا همه افرادي كه به دلايلي دچار مشكلات و مخالفتهاي سياسي بودند در اين مكان در امان باشند و در صورت لزوم مورد مذاكره قرار گيرند و يا با گذشت زمان تغييري در وضعيت آنان حادث شود.

     از سوي ديگر هرگاه حكومت خواهان تبعيد يا اخراج اين افراد بود به لطايف‏الحيلي آنان را از بست خارج مي‏كرد و سپس تصميمات جديد را به مورد اجرا مي‏گذارد. از جمله شخصيتهاي مشهور عصر قاجار كه به حضرت عبدالعظيم پناهنده گشت سيد جمال‏الدين اسدآبادي است كه براي مدتي به خواست مردم و ناصرالدين شاه به ايران آمد اما در نهايت به علت ترس از خشم شاه به حضرت عبدالعظيم رفت و بست نشست. اندكي بعد او را به ترفندي از حضرت عبدالعظيم خارج كردند و به صورت خفت‏باري به مرز فرستادند و تبعيد نمودند.

      بقعه و بارگاه حضرت عبدالعظيم در عصر مشروطه نيز يكي از اماكن مقدس و مهم به حساب مي‏آمد. علما در سير مبارزات خود جهت برپايي مجلس عدالتخانه در آنجا تحصن كردند و از آنجا نامه‏هاي خود را براي مظفرالدين شاه ارسال نمودند.









 












 
www.iichs.org