جنگ جهاني اول
آلمانها و رخنه در ساختار اجتماعي ـ
سياسي ايران
عليرضا ملائي تواني
جنگ جهاني اول در زماني آغاز شد كه ايران از
جوانب گوناگون اوضاعي آشفته، نابسامان، بغرنج و متزلزل
داشت. بحران فزاينده اقتصادي، وضعيت ناپايدار سياسي و
مداخلات مهارگسيخته قدرتهاي خارجي، ايران را تا آستانه
يك دولت ورشكسته و وابسته پيش برده بود. [...] به طور
كلي در ميان طيف گسترده نخبگان سياسي و فرهنگي سه
گرايش متضاد وجود داشت: اقليت رايگان (دموكراتها)
خواستار اتحاد با قدرتهاي مركزي بوده؛ گروه محافظه كار
ادعا داشتند نفع كشور در آن است كه منفعل بماند و از
اين طريق متحدين را همراهي كند. اعتداليون، كه به
اندازه تندروها از دخالتهاي روس و انگليس برآشفته
بودند، در انتخاب شيوة عمل با احتياط بيشتري اقدام
ميكردند و اعتقاد داشتند كه دشمني آشكار با متفقين
خطر استعماركامل و تجزيه كشور را در بردارد. |
|
علل گرايش به آلمان در جامعه ايران
گرايش به آلمان، صرفنظر از هدفهاي استعماري آن، واكنشي طبيعي
در برابر خسارتهاي تاسف بار ملي ايران بود كه اين كشور را تا
سرحد يك دولت مطيع و حتي مستعمره از سوي دو قدرت بزرگ و
توسعه طلب روس و انگليس تنزل ميداد. در نتيجه، تاريخ ايران
از بدو روابطش با دو قدرت مذكور در عصر قاجار به صورت
رنج نامه اي غم انگيز درآمد كه همواره در چالش با منافع آنها
از يك سو و ضعف فكري و سياسي حاكم بر خود از سوي ديگر، بود.
به اين ترتيب همة توانمنديهاي اجتماعي ـ اقتصادي آن از دست
رفت يا به غارت داده شد. [...] با آغاز جنگ جهاني چشم اميد
ايرانيان به آلمان دوخته شد، كشوري كه به روي همه آرزومندان
رهائي ايران دريچة اميد گشود و ادعا داشت براي بريدن طناب
خفگي ايران به ياري آن برخاستند و به دشمنانش اعلام جنگ داده
است. [...] ويلهلم ليتن يكي از كارگزاران سياسي آلمان كه در
اثناي جنگ در ايران فعاليت داشت ميگويد:
همانطور كه در كشورهاي بيطرف معمول است وظيفه ما عبارت بود
از فعاليت در جهت جلوگيري از سمتگيري موفق كشور ميزبان به
سود دشمن، و حتي الامكان كشاندن آن كشور به اردوي خود، اما
در ايران داشتن چنين عقيده اي خطا و اشتباهي آشكار بود؛ چه،
ايران به قدري از روسيه و بريتانيا سابقه تلخ داشت كه
ايرانيان، بدون هيچ تبليغي، از بدو امر طرفدار آلمان محسوب
ميشدند.
به رغم بسياري از جنبه هاي مشترك استراتژي آلمان ـ عثماني،
ايرانيان همواره ترجيح ميدادند در تلاش براي استخلاص ميهن
از سلطه متفقين مستقيماً با آلمانها همكاري نمايند، زيرا
انديشه اتحاد اسلامي و جهاد با كفار كه به سود عثمانيان
تبليغ ميشد با وجود موفقيتهاي نخستين، باورهاي اهل سنت را
باز ميتاباند. [...]
گروهي از مجروحان
جنگ جهاني اول در يكي از بيمارستانهاي صحرايي |
|
سازمانهاي اجتماعي ايران به عنوان پايگاه نفوذ
آلمان در
ايران
برخلاف روس و انگليس كه سعي داشتند بر دولت مركزي و
سياستمداران ايراني به عنوان “ابزار سلطه“ متكي باشند،
آلمانها ميكوشيدند تا بر بدنة جامعه ايران، اقشار و گروههاي
فعال و صاحب نفوذ آن تكيه كنند و در عين حال از هيچ تلاشي
براي رخنه در هيئت حاكمه و رجال كشور دريع نورزند. [...] 1.
حزب دموكرات به عنوان قدرتمندترين گروه سياسي متشكل در مجلس
سوم با طيف روزافزون هوادارانش اكنون رهبري مجلس را در دست
داشت و از همان آغاز نسبت به حضور متفقين در ايران واكنش
شديد نشان داد و گرايش به آلمان را به عنوان راه رهايي ايران
تبليغ كرد. [...] 2. فعاليت حول محور مذهب و روحانيت:
آلمانها به درستي دريافته بودند كه در جوامع سنتي و دين
محور
نظير ايران احساسات مذهبي از هر انگيزه سياسي يا اقتصادي
بالاتر است. در نخستين روزهاي آغاز جنگ جهاني شيخ
الاسلامهاي
عثماني و به دنبال آن چند تن از علما و مراجع شيعي مقيم
كربلا و نجف فتاوايي مبتني بر ضرورت پيوستن ملت و دولت ايران
به “ برادران مسلمان عثماني “ صادر نمودند. [...] 3. فعاليت
بر محور ايلات و قبايل عشاير و قبايل به عنوان عناصر مسلط و
قدرتمند جامعه ايران تا پيش از توسعه شهرنشيني همواره بر دو
گروه روستايي و شهري حكم رانده اند. تا زمان تشكيل ارتش نوين
ايران، عشاير پيوسته ركن اصلي نيروي نظامي كشور به حساب
مي امدند. تلاش آلمانها براي رخنه در ميان ايلات از مطالعات
دقيق آنان در ساختار اجتماعي ايران حكايت داشت. [...] به هر
صورت اغواي عشاير كه از نوعي استقلال و خودمختاري برخوردار و
داراي چندين هزار سوار بودند و تجهيز آنها با سلاحهاي جديد
آلماني نيروي قابل ملاحظه اي در اختيار آنان ميگذاشت.
آلمانها از هيچ گونه سرمايه گذاري در اين راه دريغ
نميورزيدند. 4. فعاليتهاي نظامي بر محور ژاندارمري [...] 5.
تلاش شبكه جاسوسي آلمان در ايران جاسوسان اعزامي آلمان قبلاً
طي سفرهاي متعدد خود به مناطق مختلف ايران ضمن آشنايي با
اوضاع اقليمي ـ جغرافيايي، از فرهنگ، اعتقادات، باورهاي قومي
و مذهبي مردم شناخت كامل حاصل كرده بودند. به همين دليل آنان
به آساني توانستند خود را به هيئت مسلماني و لباس ايراني
بيارايند. نيدر ماير يكي از شاخص ترين چهره
هاي جاسوسي آلمان
در اين باره ميگويد : “ با طرز تغذيه و نحوه زندگي ايرانيها
از ديرباز آشنا بودم. هنگامي كه زيرنظر كسي بودم، درست مانند
اهالي بومي وضو ميگرفتم و نماز ميخواندم...
الف ـ از فرتيس كلاين تا هنتيك
ب ـ واسموس
: بي ترديد مشهورترين چهره در كادر رهبري تبليغات
ضد متفقين آلمان در سراسر مشرق زمين ويلهلم واسموس بود. او
كسي است كه به علت فعاليتهاي شگفت آور و سرنوشت
سازش در جنگ
به “لارونس آلماني“ شهرت يافته است. ماجراجوييها و اعمال
خارق العاده وي تنها با كارهاي بزرگترين جاسوس انگليسي در
جنگ جهاني اول “لارونس“ قابل مقايسه است. واسموس مسئول تحريك
و برپايي خيزشهاي مردمي و ايلاتي ايران در جنوب كشور بود.
يك تحليل كلي و منطقي از تلاش آلمانها در ايران، كه نهايتاً
به يك رشته قيامهاي ضد متفقين در سراسر كشور و همچنين جنبش
“مهاجرت“ و “دولت ملي“ منتهي گشت، نشان ميدهد كه اقدامات
آنها پشتوانه قدرتمند مردمي و حمايتهاي بيدريغ جامعه ايران
را به همراه داشته است.
|