استراتژي سرزمينهاي سوخته
عين الدوله، انگليسيها و عمران خوزستان
دكتر رضا رئيس طوسي
رقابتهاي دو
امپراتوري بزرگ روسية تزاري و بريتانياي كبير در قرن نوزدهم
در آسيا، گرچه به استعمار مستقيم ايران منجر نشد اما صدمات
جبران ناپذيري به آن وارد ساخت. در پي گسترش مستعمرات
بريتانيا در هندوستان، روسية تزاري بخشهاي مهمي از شمال
ايران را، در مواردي با همكاري ديپلماتيك ماموران محلي
بريتانيا، به امپراتوري خود منضم ساخت. در موازنة سياسي كه
بين رقابتهاي مستعمراتي اين دو امپراتوري در دو دهة آخر قرن
نوزدهم به عمل آمد ايران تلويحاً به عنوان كشور حائل بين
هندوستان و روسيه شناخته شد. اما هر دو قدرت، كه اكنون به
ترتيب در شمال و جنوب همساية ايران بودند، ظاهراً به انتظار
استفاده از فرصتهاي آينده، درشمال و جنوب ايران به اعمال
نفوذ جدي دست مي زدند. اين اعمال نفوذ به گونه أي بود كه در
واقع سرنوشت اين مناطق را به شدت تحت تاثير قرار مي داد.
روسية
تزاري مي كوشيد تا با ناامن كردن منطقة شمال از كشاورزي در
آن جلوگيري كند و حتي الامكان آن را خالي از سكنه نگهدارد
تا، در نتيجه، انضمام اين مناطق را به هنگام فرارسيدن شرايط
مناسب تسهيل كرده باشد. انگليس مناطق جنوب غربي و شرقي، به
ويژه خليج فارس، خوزستان و سيستان، را جزو حوزة اختصاصي نفوذ
خود مي دانست و هيچ طرح آباداني در اين مناطق جز با كنترل
كامل آن كشور نمي توانست به اجرا گذاشته شود.
رقابتهاي
دو قدرت نه تنها از توسعة اين مناطق جلوگيري كرد بلكه در عمل
موجب تخريب آن شد. اعمال چنين سياستي اين مناطق را در دهة
اول قرن بيستم به “سرزمينهاي سوخته“ تبديل كرد. نوشتة زير
چگونگي اعمال اين سياست را در خوزستان به تصوير كشيده است…
|